تفسير آيات درس ششم
سوره حشر (آيه 22)- در آيات بعد به ذكر قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا- كه توجه به هر يك در تربيت نفوس و تهذيب قلوب تأثير عميق دارد- مىپردازد، و ضمن سه آيه پانزده صفت و به تعبير ديگر هجده صفت از اوصاف عظيم او را بر مىشمرد و هر آيه با بيان توحيد الهى و نام مقدس «اللّه» شروع مىشود كه انسان را به عالم نورانى اسماء و صفات حق رهنمون مىگردد.
مىفرمايد: «او خدائى است كه معبودى جز او نيست، داناى آشكار و نهان است و او رحمان و رحيم است» (هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم). برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 152
در اينجا قبل از هر چيز روى مسأله توحيد كه خميرمايه همه اوصاف جمال و جلال و ريشه اصلى معرفت الهى است تكيه مىكند، و بعد از آن روى علم و دانش او نسبت به غيب و شهود.
سپس روى رحمت عامه او كه همه خلايق را شامل مىشود «رحمن» و رحمت خاصهاش كه ويژه مؤمنان است «رحيم» تكيه شده، تا به انسان اميد بخشد. و او را در راه طولانى تكامل و سير الى اللّه كه در پيش دارد يارى دهد.
سوره حشر (آيه 23)- در اين آيه علاوه بر تأكيد روى مسأله توحيد هشت وصف ديگر ذكر كرده، مىفرمايد: «او خدائى است كه معبودى جز او نيست» (هو الله الذى لا اله الا هو).
«حاكم و مالك اصلى اوست» (الملك).
«از هر عيب منزه است» (القدوس).
«به كسى ستم نمىكند» و همه از ناحيه او در سلامتند (السلام).
سپس مىافزايد: او براى دوستانش «امنيت بخش است» (المؤمن).
او حافظ و نگاهدارنده و «مراقب (همه چيز) است» (المهيمن).
«او قدرتمندى شكست ناپذير است» (العزيز).
«كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند» (الجبار).
سپس مىافزايد: «و شايسته عظمت است» و چيزى برتر و بالاتر از او نيست (المتكبر).
از آنجا كه عظمت و بزرگى تنها شايسته مقام خداست اين واژه به معنى ممدوحش تنها در باره او به كار مىرود و هر گاه در غير مورد او به كار رود به معنى مذموم است.
و در پايان آيه، بار ديگر روى مسأله توحيد كه سخن با آن آغاز شده بود تكيه كرده، مىفرمايد: «خداوند منزه است از آنچه شريك براى او قرار مىدهند» (سبحان الله عما يشركون).
برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 153
سوره حشر (آيه 24)- و در آخرين آيه سوره در تكميل اين صفات به شش وصف ديگر اشاره كرده، چنين مىفرمايد: «او خداوندى است خالق» (هو الله الخالق).
«آفرينندهاى بىسابقه» (البارى).
«و صورتگرى» بىنظير (المصور).
و سپس از آنجا كه اوصاف خداوند منحصر به اين اوصاف نيست، بلكه اوصافش همچون ذاتش بىپايان است، مىافزايد: «براى او نامهاى نيك است» (له الاسماء الحسنى).
و به همين دليل از هرگونه عيب و نقص، منزه و مبراست، «و آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او مىگويند» و او را از هر عيب و نقصى پاك مىشمرند (يسبح له ما فى السماوات و الارض).
و سر انجام براى تأكيد بيشتر، روى موضوع نظام آفرينش به دو وصف ديگر از اوصافش كه يكى از آنها قبلا آمد، اشاره كرده، مىفرمايد: «و او عزيز و حكيم است» (و هو العزيز الحكيم).
اولى نشانه كمال قدرت او بر همه چيز، و غلبه بر هر مانع است، و دومى اشاره به علم و آگاهى از نظام آفرينش و تنظيم برنامه دقيق در امر خلقت و تدبير است.
و به اين ترتيب در مجموع اين آيات سه گانه علاوه بر مسأله توحيد- كه دو بار تكرار شده- هفده وصف از اوصاف خدا آمده است بدين ترتيب:
عالم الغيب و الشهاده- رحمان- رحيم- ملك- قدّوس- سلام- مؤمن- مهيمن- عزيز- جبّار- متكبّر- خالق- بارئ- مصوّر- حكيم- داراى اسماء الحسنى- كسى كه همه موجودات عالم تسبيح او مىگويند.
و به اين ترتيب، اين آيات دست پويندگان راه معرفت اللّه را گرفته منزل به منزل پيش مىبرد، از ذات پاك او شروع مىكند، و بعد به عالم خلقت مىآورد، و باز در اين سير الى اللّه از مخلوق نيز به سوى خالق مىبرد، قلب را مظهر اسماء و صفات الهى و مركز انوار ربانى مىكند و در لابلاى اين معارف و انوار، او را مىسازد برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 154
و تربيت مىنمايد شكوفههاى تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لايق قرب جوارش مىكند.
آيات آخر اين سوره آياتى است فوق العاده با عظمت و الهام بخش در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس آخر سوره حشر را بخواند، گناهان گذشته و آينده او بخشوده مىشود»!
سوره انعام (آيه 100)- خالق همه اشياء اوست! در اين آيه و آيات بعد به گوشهاى از عقايد نادرست و خرافات مشركان و صاحبان مذاهب باطله و جواب منطقى آنها اشاره شده است.
برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 631
نخست مىگويد: «آنها شريكهايى براى خداوند از جن قائل شدند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ).
سپس به اين پندار خرافى پاسخ گفته و مىگويد: «با اين كه خداوند آنها را (يعنى جن را) آفريده است» (وَ خَلَقَهُمْ).
يعنى، چگونه ممكن است مخلوق كسى شريك او بوده باشد، زيرا شركت نشانه سنخيت و هم افق بودن است در حالى كه مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود.
خرافه ديگر اين كه «آنها براى خدا پسران و دخترانى از روى نادانى قائل شدند» (وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ).
و در حقيقت بهترين دليل باطل بودن اين گونه عقايد خرافى همان است كه از جمله «بغير علم» استفاده مىشود، يعنى هيچ گونه دليل و نشانهاى براى اين موهومات در دست نداشتند.
اما اين كه چه طوائفى براى خدا پسرانى قائل بودند، قرآن نام دو طايفه را در آيات ديگر برده است يكى مسيحيان كه عقيده داشتند عيسى پسر خداست و ديگر يهود كه عزيز را فرزند او مىدانستند. ولى از آيه 30 سوره توبه، استفاده مىشود كه اعتقاد به وجود فرزند پسر براى خدا منحصر به مسيحيان و يهود نبوده، بلكه در ميان مذاهب خرافى پيشين نيز وجود داشته است.
اما در مورد اعتقاد به وجود دختران براى خدا، خود قرآن در سوره زخرف، آيه 19 مىفرمايد: «آنها (مشركان) فرشتگان را كه بندگان خدا هستند، دختران قرار دادند».
ولى در پايان اين آيه قلم سرخ بر تمام اين مطالب خرافى و پندارهاى موهوم و بىاساس كشيده و با جمله رسا و بيدار كنندهاى همه اين اباطيل را نفى مىكند و مىگويد: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از اين اوصافى كه براى او مىگويند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 632
صفحه قبل 1 صفحه بعد